۱۳۹۵/۱۱/۱۶ | | -
داستان کوتاه "صدقه" از محمد علی رستمی :
تعداد
پیرمرد خسته و درمانده بود ، با پولی که همراهش بود نمی توانست شکم خودش
را نیز سیر کند !
در راه به صندوق صدقه ای رسید، فکـــــری به خاطرش رســید ٬ پولی را که همراه
داشت از درون جیب جلیقه کهنـــه اش درآورد تا صـدقه دهد ! ناگهان...نگاهش به
جمله ای روی صنـــــدوق صدقه افـــتاد ! منصــــرف شد و به راه خود ادامــه داد...
(صدقه عمر را زیاد می کند)
____مطالب مرتبط : ____