۱۳۹۵/۱۱/۱۶ | | -
داستان تصادف از رسول یونان :
تعداد
وقتی همسایه اش جان داد . مرد ترسید . به فکر انجام کارهای نیک افتاد.
هرچه را که در خانه اش اضافی بود به این و آن بخشید حتی ماشین زرد
و قدیمی اش را . یک ماه بعد وقتی در بزرگراه منتهی به دریا زیر چرخ همان
ماشین رفت دهانش از تعجب باز ماند و دیگر بسته نشد .
____مطالب مرتبط : ____