متن شعر:
پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
من که بیدار شدم,این همه فریاد نزن!
توی ذهن تو نماز است فقط! میدانم
پدرم! چشم! فقط داد نزن!میخوانم!
من از امروز,مسلمانِ مسلمان,باشد!
کار هر روز وشبم خواندن قران,باشد!
هر چه گفتی تو قبول است,فقط راضی باش
پدرم! جان علی از پسرت راضی باش
کاش بنشینی و یک لحظه فقط گوش کنی!
کاش یک لحظه به حرف پسرت گوش کنی!
دل خوشی مان همه این است:مسلمان هستیم
فخر داریم که:ما پیرو قرآن هستیم
ما مسلمان دروغیم!... مسلمان فریب
همه ی دغدغه مان این شده: گندم؟ یاسیب؟...
هر که از راه رسید آبروی دین را برد!
هر که آمد فقط از گرده ی این مذهب خورد!
آب راکد بشود, قطع و یقین می گندد!
غرب یکدست به دینداری مان می خندد!
در نمازت "خم ابروی نگار" آوردی!
با عبادات چنین, گند به بار آوردی!
هرچه را گم بکنی وقت نمازت پیداست
اصلا انگار نه انگار خدا آن بالاست!
چه نمازی ست که یک ذره خدایی نشده؟؟
این نمازی ست زمینی و هوایی نشده!
پاره کن رشته ی تسبیح و مرنجان دین را!
اینهمه کش نده این مد " و لا الضااااااالین" را!
کاش از عشق بمیریم ولی فکر کنیم
کاش یک لحظه به رفتار علی فکر کنیم
چشم را وا بکن ای دوست! جوانمرد علی ست!
چاه می داد گواهی: پدر درد علی ست...
سعی میکرد حقوق همه یکسان باشد
سعی میکرد که هر لحظه مسلمان باشد
ای عقیل! از چه نگاه تو به این اموال است؟
دست بردار! علی بر سر بیت المال است!
او نمی خواست که دین بی در و پیکر باشد
دست باید بکشد گرچه برادر باشد!
روزها سوخت درآن داغی نخلستانها
مرد کار است علی... گوش کنید انسانها!
او دلیری ست که بیش از همه انسان بوده
او امیری ست که بابای یتیمان بوده
آه! دل را به طریق غلط انداختمش!
سالها شیعه ی او بودم و نشناختمش
کاش در دین گوارای خود اندیشه کنیم
کاش در مشرب آقای خود اندیشه کنیم...
فکر کن در سخن بی خلل پیغمبر
"ساعتی فکر ز صد سال عبادت بهتر..."
پی نوشت : این شعر را به فروغ فرخزاد منتسب کرده اند ولی
قطعا از فروغ فرخزاد نیست. چون با زمان و شعر فروغ فرخزاد خیلی منافات دارد.