می خواهی از این کلبه تارم بروی
این گونه غریب ، از کنارم بروی
یک لقمه نان هست که با هم بخوریم
امشب به خدا نمی گذارم بروی
عاطفه در این شعر ارژن موج می زند و عاطفه موجود در شعر باعث ایجاد حس نزدیکی بین مخاطب و شاعر می شود . شاعر به خوبی کلمات را به استخدام زبان درآورده تا صمیمیت خود را به مخاطب منتقل کند .
تنهاتر از آن لک لک پیرم امشب
وامانده و زخمی و اسیرم امشب
دیگر بروید ، راحتم بگذارید
تا سر بگذارم و بمیرم امشب
استفاده زیاد از عنصر عاطفه در برخی شعرهای ارژن ، باعث رفتن شعرها بر لبه پرتگاه سانتیمانتالیزم و احساسات زدگی شده است که هر چند این اتفاق گاهی برای مخاطب عام جذاب و شیرین است اما باعث رنجش مخاطب خاص می شود .
2- رباعی های فلسفی و عرفانی : قسم دیگر چارانه های ارژن از گونه فلسفی و عرفانی است . این رباعی ها در یک طیف که یک سر آن اندیشه ناب و سر دیگرش پند و اندرز آمیخته با شعار است ، پراکنده شده اند.
شن های روان و ساعت دنیا را
در شیشه گذاشتند ، آدم ها را
زین روی به آن روی... چه می گردانند؟
این ساعت کهنه شنی را؛ ما را!
این از آن دست رباعی های ارژن است که با ایجاد یک تصویر بدیع ، فلسفه و اندیشه شاعر را به خوبی به مخاطب منتقل می کند و در نقطه اندیشه ناب قرار می گیرد . هر چند نوع اندیشه مستتر در این شعر به اندیشه خیام نزدیک است اما ارژن با ایجاد یک تصویر نو اندیشه را به گونه ای دیگر به مخاطب عرضه می کند اما شعرهایی که در سر دیگر طیف قرار می گیرند مدام به پند و اندرز مخاطب می پردازند و به صورت کاملا شعاری ، حکمت اخلاقی و نصیحت تکراری ارائه می دهند که این گونه باش و این گونه بزی:
آدم ز دم سرد ، بدی می بیند
از آدم نامرد بدی می بیند
هر کس که ستم کرد گرفتار آمد
هر کس که بدی کرد ، بدی می بیند
کم نیستند این دست شعارهایی که لا به لای سطرهای شاعرانه ارژن جلوه گرند و می خواهند مانند پدر یا بزرگتر پند دهند و درس بیاموزند در حالی که ادبیات سال هاست وظیفه پند و اندرز دادن به صورت مستقیم را به حوزه های دیگری واگذار کرده است و حتی برای انتقال اندیشه به روش های غیر مستقیم متوسل می شود.
3- مضامین اجتماعی : ارژن شاعر برج عاج نشین نیست در میان مردم زندگی می کند و مسائل مردم طبقه پایین دست اجتماع یکی از دستمایه های شعر اوست . بسیارند رباعی های ارژن که به موضوع فقر می پردازند اما گاهی تصویری کلاسیک از فقر ارائه می دهند و گاهی تصویری نو :
نقاش ، پیاده رو ویک مرد فقیر
آب و رنگ و نیم رخ زرد فقیر
نقاش و فروش شاهکاری هنری
سرما و گرسنگی و شبگرد فقیر
این تصویر را بارها و بارها در قاب تلویزیون و رمان های قرن هیجده و نوزده میلادی دیده ایم، تصویری نخ نما ودور از زندگی امروز و بیشتر حاضر در ذهن فانتزی و تصویر پرداز شاعر . اما تصویرهای دیگری هم در رباعی های ارژن به چشم می خورند که بدیع اند و نزدیک به زندگی . تصویرهایی که تنها در شعر ارژن به چشم می خورند و حاکی از مشاهدات و مداغه های شخصی شاعرند . تصویرهایی که به خاطر واقعی بودن به دل مخاطب می نشینند :
تا بود نبودن و اگر بود شکست
نفرین هر آنچه نیست برآنچه که هست
وقتی پسرت حسرت موزی دارد
که میمونی در قفسی گاز زده است
گاهی در برخی رباعی ها آنقدر تصویر شعر گویاست که ناخود آگاه مخاطب به یاد داستان های کوتاه چخوف یا همینگوی می افتد . در بعضی آثار ارژن می توان به وضوح نگاه پرسشگر و اندوهگین چخوف به دنیای نابرابر انسان ها را دریافت :
شب بود و اجاق سرد گاری چی پیر
شد چرخ شکسته ، درد گاری چی پیر
با شیهه اسب بی سواری در کوه
از خواب پرید ،مرد گاری چی پیر
4- طبیعت: ارژن در برخی از رباعی هایش قاب هایی از طبیعت بی جان یا جان دار را بدون هیچ قضاوتی به مخاطب ارائه می دهد . تنها دستی که ارژن گاه در این قاب ها می برد تشبیه است . ارژن در تابلوهای طبیعت بی جانش برای ایجاد شعر از تشبیه کمک می گیرد و این صنعت را در نهایت خیال انگیزی به کار می برد :
مه بسته تمام راه، بر سینه کوه
انگار نشسته آه ،برسینه کوه
سگ های شکار ،خسته در دامن دشت
خرگوش سفید ماه ،بر سینه کوه
در این شعر دست تصویر پرداز شاعر به قلموی خیال دست یازیده و تابلویی بدیع خلق کرده است .
جان بخشی به اشیا صنعت دیگری است که در بسیاری مواقع به کمک شعر ارژن می آید و آن را خواندنی می کند :
بطری ها ،چوب پنبه هاشان در گوش
لیوان ها با دهان خواهش خاموش
بطری شکسته ، ناگهانِ انگور
لیوان شکسته ،گربه بازیگوش
در این شعر ،شاعر اندیشه خود را لابه لای جزئی نگری و بافت ریز شعر پنهان می کند و به مخاطب فرصت و مجال اندیشه و غور می دهد.
حال به بررسی و کنکاش مختصات ویژه شعر ارژن می پردازیم که موجب تمایز و بر شدنش از سایرین شده است :
1- استفاده از عنصر طنز: ارژن در برخی از رباعی هایش به طعن و طنز ،جهان را به سخره می گیرد ، بر زشتیهایش می خندد و چهره کاریکاتور گونه اش را بر ملا می کند . طنز ارژن تلخ است و گزنده و بیشتر از این که مخاطب را بخنداند او را به فکر فرو می برد .
جنگ و جنگل ؛درخت و آدم پژمرد
آدم چو موریانه جنگل را خورد
می ساخت چقدر نردبان چوبی؟!
نجار که جنگ هر دو پایش را برد
ارژن به خوبی در آثارش از پارادوکس برای ایجاد موقعیت طنزآمیز بهره می گیرد :
آدم از چوب ، سنگ یا آهن نیست
تنها کفش و کلاه و پیراهن نیست
بعد از یک عمر زندگی دانستم
این دنیا جای زندگی کردن نیست
2- روایت : عنصر دیگری که ارژن به خوبی از آن کمک گرفته عنصر روایت است . بسیاری از آثار ارژن به داستان کوتاه کوتاه شبیه است که ارژن فقط آن را منظوم نموده و عنصر روایت نقش اساسی را در آن ایفا می کند :
با سایه مرد خسته ای در باران
گفتم که : « چرا نشسته ای در باران؟»
کوبید به دیوار سرش را و گریست
چون پنجره شکسته ای در باران
تعداد