۱۴۰۳/۱۰/۱۷ |  |  -
                        
                    
                    من شبیه بچه غوکی در حصار خیس چاه
درد میگیرد نگاهم از تماشای تو،ماه
رعد و برق چشم هایت را بده تا جان دهم
رقص مرگ من برای بهترین طرز نگاه
با شکوهی مثل شهری گمشده در زیر آب
وقت پیدا کردنت من هستم و صد جیغ و آه
من تحمل کردنم خوب است اما تا به کی؟
کِی به دریا ره بیابد شبنم روی گیاه؟
وای حتی اسم من را هم نمیدانی، چه حیف
شاعر شوریده را کِی می شناسد پادشاه؟
آخرش باید بگردم لابلای سطرها
تا بیابم واژه ای در شأن این بخت سیاه
آه یکدفعه صدایم بسته شد امروز هم
این گلو درد است یا بغضی که مانده بی پناه؟
سیده پروا ربیع زاده
