شعبده بازی که در این پرده هست
بر سرت این پرده به بازی نبست
دست جز این پرده به جائی مزن
خارج از این پرده نوائی مزن
بشنو از این پرده و بیدار شو
خلوتی "پرده اسرار" شو ...
نظامی گنجوی
شعبده بازی که در این پرده هست
بر سرت این پرده به بازی نبست
دست جز این پرده به جائی مزن
خارج از این پرده نوائی مزن
بشنو از این پرده و بیدار شو
خلوتی "پرده اسرار" شو ...
نظامی گنجوی
بیوگرافی و زندگی نامه نظامی گنجوی :
حکیم جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجوی شاعر معروف ایرانی در قرن ششم ه.ق در سال 530هجری در گنجه دیده به جهان گشود.مادر وی از نژاد کرد بود.
نظامی را بی شک باید در شمار اران شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست.اگر چه داستان سرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده است، لیکن تنها شاعری است که تا پایان قرن ششم هجری توانست شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تکامل برساند،نظامی است.
وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند و توصیف طبیعت و اشخاص و احوال آن ها در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است.
مهارتی که نظامی در تنظیم و ترتیب منظومه های خود به کار برده است باعث شد که بزودی شاعران از آثار او تقلید کنند.تعداد کسانی که آثار او را تقلید کرده اند بسیار است.نخستین و بزرگترین شاعری که به تقلید نظامی در نظم پنج گنج همت گماشت،امیر خسرو دهلوی است و از دیگر مقلدان بزرگ وی می توان به خواجوی کرمانیجامی، هاتفی، وحشی بافقی و آذر بیگدلی اشاره کرد .
نظامی علاوه بر پنج گنج دیوان قصاید و غزلیاتی هم دارد.
نظامی قصاید متعددی دارد که به پیروی از سنایی در وعظ و حکمت سروده است.نظامی چنان که از اشعارش بر می آید، در آغاز جوانی به تحصیل ادب و تاریخ همت گماشت و بیشتر عمر خود را در گنجه گذرانید و کمتر از موطن خود دوری گزید، مگر سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان به یکی از شهرهای نزدیک گنجه کرد و در مجلس قزل ارسلان با نهایت عزت و احترام پذیرفته شد.
وی با اصول عرفان آشنا بود و عملا نیز به زهد و تصوف می پرداخت و پادشاهان نیز رعایت مقام او را می کردند و در حضور وی از می و مطرب پرهیز می کردند.
نمونه شعر معروف نظامی گنجوی از مخزن الاسرار :
در توحید
ای همه هستی زتو پیدا شده—– خاک ضعیف از تو توانا شده
زیر نشین علمت کائنات —– ما به تو قائم چو تو قائم به ذات
هستی تو صورت و پیوند نه —– تو به کس و کس به تو مانند نه
آنچه تغیر نپذیرد توئی —– آنچه نمرده است و نمیرد توئی
ما همه فانی و بقابس تر است—– ملک تعالی و تقدس تر است
ساقی شب دستکش جام تست —– مرغ سحر دستخوش نام تست
پرده بر اندازد و برون آی فرد —– گر منم آن پرده به هم در نورد
عجز فلک را به فلک وانمای —– عقد جهان راز جهان واگشای
ای به ازل بوده و نابوده ما —– وی به ابد مانده و فرسوده ما
دور جنبیت کش فرمان تست —– سفت فلک غاشیه گردان تست
پ . ن :
از روی این شعر ترانه ای با صدای محمد اصفهانی ساخته شده است .
____مطالب مرتبطـ :____
نظامی گنجوی
رخی چون تازه گلهای دلاویز گلاب از شرم آن گلها عرق ریز
به نازی قلب ترکستان دریده به بوسی دخل خوزستان خریده
سپید و نرم چون قاقم برو پشت کشیده چون دم قاقم ده انگشت
ز ترّی خواست اندامش چکیدن به بازی زلفش از دستش پریدن
گشاده طاق ابرو تا بناگوش کشیده طوق غبغب تا سر دوش