۱۳۹۴/۰۷/۰۷ | | -
نظامی گنجوی
رخی چون تازه گلهای دلاویز گلاب از شرم آن گلها عرق ریز
به نازی قلب ترکستان دریده به بوسی دخل خوزستان خریده
سپید و نرم چون قاقم برو پشت کشیده چون دم قاقم ده انگشت
ز ترّی خواست اندامش چکیدن به بازی زلفش از دستش پریدن
گشاده طاق ابرو تا بناگوش کشیده طوق غبغب تا سر دوش