شد تا آنجا رگ هايش را بزنند و درِ حمام را محكم ببندند تا در آنجا جان بدهد!
صبح روز بعد كه درِ گرمابه را گشودند پيكر رابعه را غرق در خون ديده و اين اشعارى كه با خون به ديوارهاى گرمابه نوشته بود :
سه ره دارد جهان عشق اکنون
یکی آتش یکی اشک و یکی خون
به آتش خواستم جانم که سوزد
چو جای تُست نتوانم که سوزد
به اشکم پای جانان می بشویم
بخونم دست از جان می بشویم
بخوردی خون جان من تمامی
که نوشَت باد، ای یار گرامی
کنون در آتش و در اشک و در خون
برفتم زین جهان جیفه بیرون
رابعه بنت كعب