۱۳۹۸/۰۵/۳۰ | | -
#غزلگریه
در سرم چه غوغایی ست، مثل لانه ی زنبور
مثلِ شیونِ شیپور، مثل ناله ی تنبور
زرگران،درونِ سرم، جنگِ زرگری دارند
یک صدای بی پایان،مثلِ کوبشِ سنتور
یک نبردِ نامیزان،یک جسد که آویزان!
خسته و عرقریزان، جنگِ دست با ساتور!
یک طرف چپاولگر، از یزید هم بدتر
مایه دار،چون قارون، همطراز با فغفور
یک طرف،بدونِ گناه، دربساطِ خودبی آه
ناله ها همیشه به راه، بُغضِ شهر در شیپور....
روی هرکدام ازما، زخمهای جانفرسا
می زند به قلب، آخر! این جراحتِ ناسور
راهِ آسمان، مسدود، سقفِ حرفها،محدود
نمره هایمان مردود، چشمِ این عدالت،کور!
آدمی! حیایی کو؟ ترسکی زجایی کو؟!
بس کن این ستمکاری، ای کثافتِ مغرور!
کاشکی پناهی بود، یا گریزگاهی بود
تا فرار می کردم، دورِ دور،خیلی دور . . . . !!
:
#شهاب_گودرزی #شاعران_معاصر #عدالت