دنیا
جای خوبی
برای شاعر شدن نیست
این بار که برگردم
درخت میشوم !
"ناهید عرجونی"

دنیا
جای خوبی
برای شاعر شدن نیست
این بار که برگردم
درخت میشوم !
"ناهید عرجونی"

دوباره به من دروغ بگو
بگو که رویاهایت
میان مرگ و من
پرسه نمی زند
تن ات را چند بار خلاصه کرده ای
میان تن آب و طناب؟
چند بار مرد شده ای
به مرگ فکر کرده ای
چند بار به من
به پیراهن ام که نباشد؟
دروغ بگو قهرمان
مگر یک مرد
چقدر می تواند راست بگوید!؟
"ناهید عرجونی"

عاشق ات شده ام
درست مثل این که زمین
تنها در تو راه برود
و مردهای دیگر
تنها راه بروند
در امتداد زن هایی
که توی کوچه
عاشق ات می شوند
و توی خواب هایشان کوچ می کنند
از لباس های مردانه ات
به لباس های مردهایشان
من اما همیشه توی لباسی هستم
که دکمه هایش را
دوخته ای روی پوست نازکم
و دلش می خواهد باز شود
رو به ساعت هفت
روبه زن هایی
که دکمه هایشان را تند تند می بندند
تا بچه هایشان را به مدرسه برسانند!
"ناهید عرجونی"