بادیده مراخوشست،چون دوست دروست
از دیده ودوست فرق کردن نه نکوست
یااوست جای دیده یا دیده خود اوست
#رشیدالدین_وطواط
بیا بیا که مرا طاقتِ جدایی نیست
رهامکن که دلم را زِ غم، رهایی نیست
بریز جرعه که هنگامه ی غمت گرم است
بگیر باده ، که هنگامِ پارسایی نیست
#امیر_خسرو_دهلوی
هرکه در عشق چو ما از سرِ جان برخیزد
نه همانا که زِ آسیبِ بلا پرهیزد
عاشقم ، عاشقم ای یار، ملامت چه کنی؟
لا محال از عقبِ عشق ، ملامت خیزد
#حکیم_نزاری_قهستانی
گر بترسد زِ دلم، زلف و لبِ او نه عجب
زانکه در زلف و لبِ او همه مُشک و شِکرَست
خوبرویان و ظریفان و بُتان بسیارند
لیکن او را صفتی دیگر و حالی دگرست
#امیر_معزی
دم زِ مهرِ تو زنم، گر نزنم تا به ابد
که دلم مهرِ تو در عهدِ ازل ورزیدست
هر چه در بابِ لبِ لعلِ تو گوید خواجو
جمله در گوش کن ای دوست که مرواریدست
#خواجوی_کرمانی
چهکنم؟ با که گویم این سخنم؟
گِلِه از بخت ، یا زِ چرخ کنم
دلم از جورِ چرخ، جفتِ عناست
که اندرین روزگار، قحطِ وفاست
#سنایی_غزنوی