۱۳۹۴/۰۹/۱۶ | | -
سخن از اسب وزین بگذار ای مرد
به جایش نقطه چین بگذار ای مرد
شکاری نیست کاری نیست امروز
تفنـگت را زمیــن بگــذار ای مــرد
...........
چشمان تو باز صحنه سازی کردند
در کشوردل چه تـــرکتــــازی کردند
با شیوه ی مرگ وزندگی باغ دل من
چشمان تـــو در دو نقش بازی کردند
.......................
ای باغجه پس کجاست سوسن هایت؟
بــا داغ جــنــون فصـــل شکفتن هــایت
تنهـــا تر از اینـــی که تورا حس کردند
در غــــربــت بــــی نهـــــایت تنهـــــایت
..................
گفتم به دلم یک نفسی گــریه کنم
با بال شکســـته قفسی گـــریه کنم
پیوسته شناورم در این وسعت اشک
باید به حساب چه کسی گریـه کنم ؟