۱۳۹۷/۰۲/۰۳ | | -
اي ماه شب فروزِ من
گاهي که شب به خلوت غمگين و تيره رنگ
با چشم خوابناک و پر از درد تا سحر
مبهوت، بر کنار افق خيره بنگرم
تا ماه سرزند مگر از کوهسار سر
سرمست آن خيال غمين آرزوي دور
ناگه ستاره ئي ز افق از ستيغ کوه
چون ماه شب فروز دمد در سکوت شب
لرزان و تابناک و درخشان و باشکوه
ليکن تو در حجاب نهان مي شوي به عمد
اي ماه شب فروز من، اي يار دلنواز
تا زهره در هواي سحر، در سکوت فجر
با نور سبز رنگ دَرَد پردههاي راز
هر شب که در فروغ تو در بوستان گذشت
از پرده برفتاد مرا رازهاي دل
تنها توئي انيس من و رازدار من
تابان شو از حجاب غم اي رهنما دل