۱۳۹۷/۰۱/۲۲ | | -
در ازدحام اين همه ظلمت بی عصا
چراغ را هم از من گرفتهاند
اما من
ديوار به ديوار
از لمس معطر ماه
به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد اميد.
در تکلم کورباش کلمات
چشمهای خسته مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره به اشاره
از حيرت بی باور شب
به تشخيص روشن روز خواهم رسيد
پس زنده باد اميد.
در تحمل بی تاب تشنگی
ميل به طعم باران را از من گرفتهاند
اما من
شبنم به شبنم
از دعای عجيب آب
به کشف بی پايان دريا رسيدهام
پس زنده باد اميد.
در چه کنمهای بی رفتن سفر
صبوری سندباد را از من گرفتهاند
اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسيدن به کرانه موعود
توفانهای هزار هيولا را طی خواهم کرد
پس زنده باد اميد.
چراغ ها،چشمها،کلمات
باران و کرانه را از من گرفتهاند
همه چيز
همه چيز را از من گرفتهاند
حتی نوميدی را
پس زنده باد اميد...
«سید علی صالحی»
تعداد
چراغ را هم از من گرفتهاند
اما من
ديوار به ديوار
از لمس معطر ماه
به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد اميد.
در تکلم کورباش کلمات
چشمهای خسته مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره به اشاره
از حيرت بی باور شب
به تشخيص روشن روز خواهم رسيد
پس زنده باد اميد.
در تحمل بی تاب تشنگی
ميل به طعم باران را از من گرفتهاند
اما من
شبنم به شبنم
از دعای عجيب آب
به کشف بی پايان دريا رسيدهام
پس زنده باد اميد.
در چه کنمهای بی رفتن سفر
صبوری سندباد را از من گرفتهاند
اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسيدن به کرانه موعود
توفانهای هزار هيولا را طی خواهم کرد
پس زنده باد اميد.
چراغ ها،چشمها،کلمات
باران و کرانه را از من گرفتهاند
همه چيز
همه چيز را از من گرفتهاند
حتی نوميدی را
پس زنده باد اميد...
«سید علی صالحی»