۱۳۹۶/۰۶/۱۹ | | -
شب است و من شوق وصل تو را دارم
چه غافلم کز تو چشم وفا دارم
تو از کجا دانی کاندر دل پر شرر
نیمه شب تا سحر ناله ها دارم
یک نفس به دادم برس که غیر از تو کس ندارم، همای من
یک نظر به رویم نگر شبی تا سحر فکن سایه ام به سر
تا مگر از دو چشمم گهر در صدف بارم
چه وعده ها که دادی، اما وفا نکردی
گفتی کنم محبت، آخر چرا نکردی
آنچه که شرط یاری است با آشنا نکردی
برو برو که هرگز با ما صفا نکردی
مرا مکش ای ماه با چشم و ابرویت
که خود شدم از غم افتاده ی کویت
رهایی از دام زلف تو مشکل بود
رهزن دل بود حلقه ی مویت
از کریم فکور