یک ساغر می بردهدم بر لب کشت
هرچند به نزد عامه باشد زشت
سگ به ز من است اگر کنم یاد بهشت
#خیام_ نیشابوری
یک ساغر می بردهدم بر لب کشت
هرچند به نزد عامه باشد زشت
سگ به ز من است اگر کنم یاد بهشت
#خیام_ نیشابوری
ديگر به هيچ چيزِ تو مشتاق نيستم
عكسِ تو هستم و به تو الصاق نيستم
بالا نگه ندار مرا بيش ازين كه من
ديوارهای سستِ تورا طاق نيستم
محمد رفیعی
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت
همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی
و گر این شب درازم بکشد در آرزویت
نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی.
"سعدی"
خط از: مریم امام وردی
شانه هایت هست خانم کوه می خواهم چـه کار؟
زلـــف وا کن جنــگل انبوه می خواهم چـه کار؟
" آه " را بر عکس کردم " ها " کنم آیینه را
نیستی آیینه ی بــی روح می خواهــــم چه کار؟
حامد عسکری
حامد عسکری :
لبخند بزن دو چشم بارانی را
تجويز بكن "نگاه درمانی" را
يك شعله بخند تا به آتش بكشی
دانشكده ی علوم انسانی را